بازاریابی رانشی و کششی دو رویکرد متفاوت برای تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات هستند. آنها استراتژی های متضادی را برای رسیدن به مشتریان بالقوه و تاثیرگذاری آنها دارند.
بازاریابی رانشی
بازاریابی فشاری یا رانشی که به عنوان بازاریابی برونگرا نیز شناخته میشود، یک رویکرد فعال است که در آن کسبوکارها محصولات یا خدمات خود را فعالانه به مشتریان بالقوه ارائه میدهند. بازاریابی فشاری شامل استفاده از تکنیک های مختلف بازاریابی و تبلیغات برای معرفی محصول یا پیام به مخاطب هدف است. ویژگی های کلیدی بازاریابی فشاری عبارتند از:
آ. وقفه: بازاریابی فشاری اغلب شامل قطع کردن مصرف کنندگان در کارهای روزمره آنها می شود. به عنوان مثال می توان به تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات بنری، بازاریابی ایمیلی و بازاریابی تلفنی اشاره کرد.
ب. ارتباط یک طرفه: پیام معمولاً یک طرفه است، از طرف برند به مصرف کننده، با تعامل محدود.
ج. بازاریابی انبوه: استراتژیهای بازاریابی تحت فشار اغلب مخاطبان گستردهای را هدف قرار میدهند، به این امید که مشتریان بالقوهای که ممکن است به محصول یا خدمات علاقهمند باشند، دست یابند.
د. تمرکز کوتاه مدت: هدف ایجاد فروش یا تبدیل فوری است.
هـ . نمونه هایی از روش های بازاریابی فشاری عبارتند از تبلیغات چاپی، تبلیغات رادیویی و تلویزیونی، تماس پست مستقیم.
بازاریابی کششی
بازاریابی کششی که به عنوان بازاریابی درونگرا نیز شناخته می شود، رویکردی منفعلانه تر و مشتری محور تر است. در این استراتژی، کسب و کارها محتوا و تجربیات ارزشمندی ایجاد می کنند که مشتریان بالقوه را به سمت برند خود جذب می کند. ویژگی های اولیه بازاریابی کششی عبارتند از:
آ. جذابیت: بازاریابی کششی بر جذب مشتریان به سمت برند با ارائه محتوای مفید، مرتبط و ارزشمند تمرکز دارد. این مئل اغلب شامل بازاریابی محتوا، بهینه سازی موتور جستجو (SEO) و بازاریابی رسانه های اجتماعی است.
ب. ارتباط دو طرفه: بازاریابی کششی تعامل بین برند و مصرف کننده را تشویق می کند و می تواند از طریق نظرات وبلاگ، بحث های رسانه های اجتماعی و موارد دیگر باشد.
ج. بازاریابی هدفمند: بازاریابی کششی به دنبال هدف قرار دادن مخاطبان خاص با محتوا و تجربیات شخصی است.
د. تمرکز بلند مدت: هدف ایجاد روابط، اعتماد و وفاداری به برند در طول زمان است.
هـ . نمونههایی از روشهای بازاریابی کششی عبارتند از بازاریابی محتوا (پستهای وبلاگ، کتابهای الکترونیکی، ویدئوها)، تعامل با رسانههای اجتماعی، بهینهسازی موتور جستجو و خبرنامههای ایمیل.
بین بازاریابی رانشی و کششی کدام بهتر است؟
تفاوت اصلی بین بازاریابی فشاری و کششی این است که بازاریابی فشاری بر روی هل دادن یک محصول به مشتریان تمرکز می کند، در حالی که بازاریابی کششی بر جذب مشتریان برای مراجعه به شما متمرکز است. نه بازاریابی فشاری و نه کششی موثرتر از دیگری نیست. هر دو استراتژی بازاریابی قانونی هستند. اینکه کدام یک از آنها استفاده می کنید به مشخصات مشتری، اهداف و مرحله کسب و کار شما بستگی دارد.
در عمل، بسیاری از کسبوکارها از ترکیبی از استراتژیهای بازاریابی رانشی و کششی برای دستیابی به طیف وسیعی از مشتریان بالقوه استفاده میکنند. به عنوان مثال، یک تجارت ممکن است از بازاریابی فشاری برای ایجاد آگاهی اولیه استفاده کند و سپس از بازاریابی کششی برای پرورش سرنخ ها و ایجاد روابط بلندمدت با مشتری استفاده کند. انتخاب بین بازاریابی فشاری و کششی به ماهیت کسب و کار، مخاطبان هدف و اهداف خاص کمپین بازاریابی بستگی دارد. ایجاد تعادل بین این دو رویکرد برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی جامع که به طور موثر مشتریان را جذب می کند و آنها را درگیر می کند ضروری است.
با این حال، شرایطی وجود دارد که ممکن است یکی بهتر از دیگری باشد:
سناریو 1. شما در حال راه اندازی یک محصول/استارت آپ جدید هستید.
هیچ کس نمی داند شما کی هستید. شما نه نام تجاری، نه مشتری و نه محتوا دارید. بنابراین، در این مرحله، شاید بازاریابی فشاری بهتر باشد. این بدان معنا نیست که بازاریابی کششی در این مرحله برای یک تجارت کارساز نخواهد بود. اما زمان میبرد تا یک شرکت محتوا تولید کند و برای پرسشهایی که مهم هستند در گوگل رتبه بالایی کسب کند. در حالت ایده آل، شما باید هر دو استراتژی را اجرا کنید؛ اولین مشتریان خود را از طریق بازاریابی فشاری به دست آورید.
سناریو 2. شما در حال تبلیغ یک کمپین یا پیشنهاد کوتاه مدت هستید.
بازاریابی کششی زمان می برد. کمپین شما ممکن است حتی قبل از شروع اثر آن به پایان برسد. در این سناریو، تاکتیکهای بازاریابی فشاری مانند تبلیغات ممکن است ترجیح داده شوند.
سناریو 3. شما در حال ساختن کمپین بلند مدت هستید
در این شرابط بهتر است تاکتیک های بازاریابی کششی با گذشت زمان ترکیب شوند. اگر سئو را انتخاب کنید، تا زمانی که مقالات شما در گوگل رتبه بندی می شوند، ترافیک جستجوی منفعل و ثابتی دریافت خواهید کرد. در مقایسه، اگر از یک تاکتیک بازاریابی فشاری مانند تبلیغات استفاده میکنید، وقتی کمپین را خاموش میکنید، ترافیک متوقف میشود.
منبع: آکادمی آموزشی نعمتی